پنداشتی
چونکوه کوه خاموش دمسردم ؟
بی درد سنگ ساکت بی دردم ؟
نی
قله ام
بلندترین قله غرور
اینک درون سینه من التهابهاست
هرگز گمان مبر
شد خاطرات تلخ فراموشم
هرچند
نستوه کوه ساکت و سردم لیک
آتشفشان مرده خاموشم .حمید مصدق. .Love is the warmth of his smile عشق یعنی گرمی لبخندش. . Love is what makes you look ten years عشق یعنی همون کسی که باعث میشه ده سال جونتر به نظر برسی Love is he earing him say he loves you عشق یعنی شنیدن صداش که میگه دوست دارم. love is when the only view you notice is "him عشق یعنی وقتی تنها منظره ای که نظرتو جلب می کنه اون باشه . این هم تقدیم به تمام زوج های خوشبخت... دیروز تولد فرشته یکی از هم کلاسی هام بود اما من یادم رفته بود وصبح که می خواستم برم مدرسه یادم اومد.قرار بود بچه ها کادو های حال گیری بیارن،من هم یه دفه به ذهنم خطور کرد که یکی از سر مسواکای شارژیمو ببرم .درنگ نکردم... ساعت اول سر کلاس خانم تلگردی ریاضی داشتیم،چقدر خندیدیم.چه جشن ساده و با شکوهی با باز شدن هر هدیه موج خنده کلاس رو زیرورو می کرد .ای کاش آبان نگذشته بود ومن هم جشنم رو کنار محفل ساده ی محبت بچه ها می گرفتم . ماه من ... زندگی بی پایان است وعشق ابدی؛ و مرگ تنها یک افق است؛ و افق چیزی جز محدوده ی دید ما نیست ؛ حدیث قدسی: (هر کس مرا جوید ،مرا یابد وهرکه مرا یافت ، مرا می شناسدوهر که مرا شناخت ،عاشق می شود ، وهر کس عاشق شد عاشقش می شوم و او را می کشم ، خون بهای این کشتن خودم حضرت حق هستم .) دلم می خواهد به مرحله ی فتنه برسی ،خدا دست تو می شود ،خدا پای تو می شود ،خدا چشم تو می شود ،تو خالق می شوی ذره ای از وجود او ،خدا گونه و الهی می شوی اگر در راه او باشی. آمین به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی کنار انتظارت تا سحر گاه شبی همپای پیچک ها نشستم تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی شبی از عشق تو با پونه گفتم دل او هم برای قصه ام سوخت غم انگیزست توشیداییم را به چشم خویش فهمیدی و رفتی چه باید کرد این هم سرنوشتی ست ولی دل رابه چشمت هدیه کردم سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی صدایت کردم از ژرفای یک یاس به لحن آب نمناک باران نمی دانم شنیدی برنگشتی و یا این بار نشنیدی و رفتی نسیم از جاده های دور آمد نگاهش کردم و چیزی به من نگفت توو هم در انتظار یک بهانه از این رفتار رنجیدی و رفتی حیدر زاده
ماه من ...
ماه من ،غصه چرا
تو مرا داری و من
هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من...
دل به غم دادن و از یأس ،سخن گفتن
کار آن هایی نیست که خدا را دارند ؛
ماه من غم و اندوه اگر هم، روزی مثل باران بارید
یا دل شیشه ایت
از لب پنجره ی عشق
زمین خوردو شکست ؛
با نگاهت به خدا
چتری باز کن و با خود گو
که خدا هست،خدا هست،خدا
ماه من ؛غصه اگر هست ،بگو تا باشد...
معنی خوشبختی... بودن اندوه ست...
ولی از یاد نبر ...
پشت هر کوه بلند
سبزه زاری ست ؛پر از یادخدا
که در آن باز کسی می خواند:
که خدا هست ،خدا هست ، خدا
ماه من ،غصه چرا ...
غم و اندوه چرا ؟
این همون شعریه که گفته بودم دوستم سروده.هلیا هاشمی(وحیده)
Design By : Pars Skin |