امروز تصمیم گرفتم هر طور شده ثبت نام کنم ،سیستم خونه که چند روزی هست که مشکل داره،رفتم مدرسه اونجا خط تلفن مشکل داشت . کلاس تموم شد اما من مدرسه موندم... حالا خوبه با خودم قرار گذاشته بودم به خاطر کنکور از کارای متفرقه دست بکشم ،حتی این هفته ای نیم ساعت که به وبلاگ ها سر می زنم... الان سر کلاس تاریخ ام. پرواز رو به خاطر بسپار ؛پرنده می میره ... دیریست من در انتهای خیابان نشسته ام ؛ چتری ز الیاف انتظار، بر سر کشیده ام ؛ و در شوق دیدنت، بسیار گریسته ام ؛ و تا آنروز که تو بیایی اینجا خواهم ماند به خاطر اشکهایی که ریختم زودتر بیا ... یاد نگاه تو همراه من است چون خاطره ی نسیم که همراه گندم های رسیده است نگا هها تصویر مراخواهند دید بر پرده ای از پندار و به چشمهای من خیره خواهد شد در بیهودگی انتظار وکس و چیزی را خواهند جست که هرگز نمی یا بند ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ ای عاشقای بی گناه ما همه زرد وبی کسیم تنهاییم عین آسمون د و بی کسیم آواره ایم عین نسیم همه باید بگرییم ، عین مجنون اینجا آخر عشقه وصال نداره ، زیبایی هاش همینه ...
اومدم کافی نت برای اولین بار بالاخره تو کنکور ثبت نام کردم.
من نمیدونم این چه سیاستیه که ثبت نام دستی رو حذف کردن ،آخه اونی که تو روستاست وبه راحتی به اینترنت دست رسی نداره چه کار کنه؟
من که خونه سیستم دارم ،مدرسه هم ثبت نام می کنه ،قدم به قدم هم کافی نت در دسترسمه یه بعداز ظهر کامل و امروزهم از ساعت 8 وقتمو گرفته ...
بعداز اون کار غیر قانونی که کیفش و هیجانش واسه همین بود ، یاداشتو ارسال کردمو ستن بای رو زدم.اما ارسال نشد دوباره متنو نوشتم .
خوب بعد ازاون دبیر خشکو سردمون فهمید من و وحیده دوروبر سیستم می پلکیم...
وحیده رو مورد عنایت اخمای اژدهاییش قرار داد ما هم بی خیال شدیم.
کلاس تو اتاق کامپیوتره،دبیرمون هم تازه اومده . خیلی جالبه!!!
گفت سیستمو خاموش کنید .
Design By : Pars Skin |