فصل زندگی کردن.... بهار همه ی آدمها را نوید میدهد... باشد که در بیابانهای عشق و در آن میانه ی جشن ، چیزی بیابند؛که حیف نباشد ... کوشیدن و بستن و رفتن در آن میان ، که باید چیزی یافت!!! چشمان حسرت ، ناامید از دیروز ، برای فرداهای بهتر ، آسمان ابری را درپی خورشید می جوید... برای یافتن راه... و راهی شدن به سوی نور. و من هنوز در فکر دیروز... چقدر دلتنگ می شوم... دلتنگ لحظه های بودن ، در این نبودن ها... کنار آنها که همیشه بودند... آن لحظه ها که فکر لحظه ی نبودن؛ نبودم. ای کاش تمام کارها با دستانم درست شود... تا فصل تازه ی زندگی قشنگم آغاز گردد. پی نوشت: فصل در لغت یعنی جدا کردن...و همیشه هر فصل با فصل های دیگه متفاوتن و مکمل و ملازم! و زندگی نمیتونه از فصل و فاصله و تغییر مبرا باشه...و گاهی این تغییرات به میل ما نیس برا خودم و تمام کسانی که مث من از تغییر فصلهای زندگی و اوج و افول زندگی دل خوشی ندارن آرزو دارم که بتونیم خودمون و با شرایط تطبیق بدیم و
Design By : Pars Skin |