فقط بلدید ادعا کنید عاشقید.....عشق .....عشق....یاد دارید بی حرمت کنید این کلمه ی مقدسو....البته حقم دارید...نمی دونید که چی شده....کسی نیس که بگه :عزیزم این عشق نیس....یه نیاز و غریزه اس...که این جوری احساسش می کنی....عاشقی به این سادگی ها نیس....نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!! حالا هر کی ادعا داره ...جرات می کنه این پستو بخونه و بهش فکر کنه؟واقع بین! عشق را میباید عامل تکامل بخش انسان بدانیم بنابراین باید آن را از ارضای نیاز های معمولی و مشترک انسانی متمایز نماییم عشق پدیده الهی است وعاشق ومعشوق به هیچ عنوان از همدیگر خسته نشده و درهر لحظه در کنار هم بودن صفتی جدید نکته ای زیبا حسی جدید را در خویش چیدا می می کنند و این جستجو بدون پایان است تا به کمال برسند. اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا انسانی نیازمند باشیم نیاز ما به ان شئی یا انسان نوعی وابستگی ایجاد می کند ولی این وابستگی را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم. این را باید از نوعی هوای نفس بدانیم حال آنکه عشق را باید را باید از جمله صفات برتر ومتعالی انسان بدانیم هدف ارضای نفس خویشتن است ولی هدف عشق بقا و و حضور معشوق است حتی اگر به فنای عاشق بینجامد بنابراین ملاک مشخص برای تمیز عشق و کشش امیال در همین است که عاشق در صدد رضایت معشوق استنهرضایت خویش عاشق وقتی با معشوق کامل مواجه می شود می خواهد همه چیز خود را فنا کند و به او بپیوندد و عبارت معروف حافظ که می گوید: میان عاشق ومعشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز با این توصیف عشق یک انسان به انسان دیگر را از تمایل و کشش مبتنی بر نیاز های وی منفک و مجزا کرد . به این ترتیب است که اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد می باید در درجه اول به معشوق خویش بیندیشد نه به خویشتن خویش. اگر برای ارضای تمایل خود معشوق را قربانی کند باید مطمئن باشد که این عشق نیست بلکه یک کشش از نوع حیوانی است.
Design By : Pars Skin |