...راه بهشت...

دیروز تولد فرشته یکی از هم کلاسی هام بود اما من یادم رفته بود وصبح که می خواستم برم مدرسه یادم اومد.قرار بود بچه ها

کادو های حال گیری بیارن،من هم یه دفه به ذهنم خطور کرد که یکی از سر مسواکای شارژیمو ببرم .درنگ نکردم...

ساعت اول سر کلاس خانم تلگردی ریاضی داشتیم،چقدر خندیدیم.چه جشن ساده و با شکوهی با باز شدن            

هر هدیه موج خنده کلاس رو زیرورو می کرد .ای کاش آبان نگذشته بود ومن هم جشنم رو کنار محفل ساده ی محبت بچه ها می گرفتم .

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 86/11/25ساعت 2:49 صبح توسط نجمه صیدمحمدخانی نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin